کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : ناشناس     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن     قالب شعر : غزل    

هرکس که دلش خواست ببیند عظمت را            بـایـد برود تا که بـبـیـند حـرمت را

الحق که خـدای ادبـت، ام بنین است            حـق خـیـر دهـد والـدۀ محترمت را


گفتم: قسمی یاد بده، گفت: ابالفضل            از آذریـان یـاد گـرفـتـم قـسـمـت را

من بـار گـناهـان خودم را نکـشیـدم            اما به روی شانه کـشیـدم علمت را

فردا قلم عفو شود در صف محـشر            وقتی ببرد فـاطـمه دست قـلـمت را

این نیز مقامی است که غمخوار تو هستم            ممنون خدایم که به من داد غمت را

بگذار که در عشق تو این سینه بسوزد            دم کن نفسم را که بخوانم دو دمت را

"ای اهل حرم میر و عـلمدار نیامد            سـقـای حسیـن سیـد و سـالار نیـامد

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هیچ کس مانندِ عـبـاسـم مرا یـاری نکرد           هیچ کس مثل ابوفـاضل عـلمداری نکرد

دست از دست و سر و هستیِّ خود آری کشید           با مُواساتش کسی اینگونه دینداری نکرد


گفت برگردان امان نامه، امانِ من خداست           هیچ کس با دشمنش اینگونه رفتاری نکرد

کس ندیده، هیچ سـقـایی بـمیـرد تشنه لب           یادی از لبهای خود وقت گرفتاری نکرد

بر مقامش غبطه خورده هر شهید و هر امیر           هیچ سرداری چنین بی دست طیاری نکرد

بسکه چشمانش برآن طفلان عطشان خون گریست           از ادب مانند او کس جوی خون جاری نکرد

یا اخی را گفت و از زین واژگون شد بر زمین           وقتِ جانبازی به جز جان باختن کاری نکرد

دید چون یاسِ کبود،، از غصه جسمش تیر خورد           بیش از این عباس با آن یاس دیداری نکرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ آبروی حضرت عباس با ریختن آب نمی رود و آبرویش هیچ گاه نرفت؛ آبروی افراد با خیانت و ... می رود نه با وفا داری و جان باختن در راه امام زمان خود

دست از دست و سر و از آبروی خود کشید           با مُواساتش کسی اینگونه دینداری نکرد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دید چون یاسِ کبود،، از غصه چشمش تیر خورد           بیش از این عباس با آن یاس دیداری نکرد

شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : امیر اکبر زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هم میان دست و بازو فاصله افتاده است           هم میان هر دو ابـرو فاصله افتاده است

تیر سوزن شد، که دوزد پیکر او را به هم           بین اعضا از همه‌سو فاصله افتاده است


نکته‌ای سر بسته را بر دوش با خود باد برد           اینکه بین شانه و مو فاصله افتاده است!

تیغ‌ها در پیکرش پهـلو به پهلو می‌شوند           در دل هر زخم از این رو فاصله افتاده است

ازدحـام تـیـر شد در سیـنه که بین نفـس           با نفس در این هیاهو فاصله افتاده است

ناامیدی ساخت کارش را همین‌که غرق زخم           دیـد بین مشک با او فاصله افـتاده است

شـیـر می‌گـویـنـد امّـا بیـن ابـروهـای او           مثل دو بـال پـرستـو فاصله افـتاده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تیر به چشم خوردن و در آوردن آن توسط دو زانو .... و تحریفی بودن این داستان جعلی حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

غیر او در هر کسِ دیگر طبیعی هست اگر           بین تیر و چشم و زانو فاصله افتاده است

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ناگهان دور و بر شیر حرم غوغا شد            سـر ذبـح قـمر هاشـمیـون دعوا شد

دشمنان هلهله کردند همین که افتاد            سنـد غـارت امـوال حـرم امضا شد


علقمه شعبه ای از مسجد کوفه شده بود            سرِ سردار حسین تا دل ابرو وا شد

کـوری چـشم همه بد نظـران کـوفه            بین خون چهرۀ سقا چـقـدر زیبا شد

بعد سی سال به ارباب برادر گفت و            همۀ دشت پُر از عطر و بوی زهرا شد

لشکر حرمله خندید به عباس و حسین            پیش چـشـمـان همه قـامت آقا تا شد

سرو رعنای حرم هم قد قاسم شده بود            این غم انگیز ترین روضۀ عاشورا شد

وقت رفتن به همه درس وفاداری داد            هـمـۀ غـصـۀ او بـی کـسـی آقـا شـد

با لب تشنه لبِ آب ازین دنـیا رفت            آب شــرمـنـدۀ کـوه ادب، سـقـا شـد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

علـقـمه گـفـتم و دیدم دلم از پا افتاد            یاد لبهای عـلی اصغر و دریـا افتاد

علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست            تیر آنقدر به او خورد که از نا افتاد


علقمه گـفـتم و دیدم که عمـودی آمد            ناگهان در وسط معـرکه سـقـا افـتاد

اسـدالله فـتاد و  هـمـگی شیـر شدند            گـذر گـرگ به آهـوی حرم ها افـتاد

وسط این همه سرنیزه و شمشیر و سنان            ناگهان چشم عـلمدار به زهـرا افتاد

روضۀ دست بریده وسط علقمه بود            روضه خوان دست بدون رمق فاطمه بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ بکار بردن کلمه شیر به تنهای زیبا نیست و بیشتر بیانگر صفت حیوانی است این کلمه وقتی ارزش پیدا می کند که منتسب به خدا باشد

شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند            گـذر گـرگ به آهـوی حرم ها افـتاد

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : زهیر سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

دیدم خودم بال و پرت می‌ریخت عباس            دشمن چگونه برسرت می‌ریخت عباس

می‌خـواستم‌ جمعـت کنم‌ تا خـیـمه آرم            دیدم دوباره پیکـرت می‌ریخت عباس


دیـدم کـنـارت دست بر پهـلـو گـرفـته            دیدم‌ که اشگ‌ مادرت می‌ریخت عباس

دیدم که مشگت تیر خورد و قطره قطره            امـیـّد هـای آخـرت مـی‌ریخـت عـباس

دیـدم به یـاد غـربت من گـریـه کردی            خون ‌از دوچشمان ترت می‌ریخت عباس

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دیدم که مشگت تیر خورد و قطره قطره            سرمـایه های آخـرت می‌ریخت عباس

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن مطالب حذف شد

دیدم ‌که از پهلو سرت بر نیزه خورده            هرلحظه رأس اطهرت می‌ریخت عباس

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چه بلایی است خدایا به سرم آمده است            از ره دور غـمی در نـظـرم آمده است

تا پـذیرای غـمی سخت شوم، بار دگر            اشك غـم بـدرقـۀ چـشم تـرم آمده است


ما جگـرسوخـتگـان آب نخـواهیم ولی            این چه داغی است كه سوی جگرم آمده است

اشكهـا پرده به چـشمان تر من نـزنـید            آه بـا قـدّ خـــمـیـده پــدرم آمــده اسـت

خـبر از ساقی مـا نـیست ولی می دانم            چه غمی بر جگرشعله ورم آمده است

عـلم خـیـمۀ سـقا كه روی خـاك ا فتاد            گشت معـلوم بلائی به سرم آمده است

علقمه عطرگل یاس گرفت و پیداست            از جـنان مادر نیـكو سیـرم آمده است

خواهر غـمزده ام با هـمه غم های دلش            به تـسّـلای دل نـوحـه گـرم آمده است

ای «وفائی» بنویس از اثر غصه و غـم            اشك و خون همره هم از بصرم آمده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

عـمّۀ غـمـزده ام با هـمه غم های دلش            به تـسّـلای دل نـوحـه گـرم آمده است

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : حمید رضا برقعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

چشمان خیس علقمه امواج رود بود            آن روز رود، شاهد کشف و شهود بود

آن روزِ سرخ، علقمه محراب کوفه شد            در دست ابن ملجم میدان، عمود بود


از شوق سجده صالح دین از فراز اسب            بر خاک سبز کرب و بلا در سجود بود

شکر خدا که راه تماشا گرفت خون            آخر هنوز صورت مادر کـبود بود

این قصّه آب می خورد از چشم شور ماه            نسبت به ماه طایفه از بس حسود بود

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ساقیا رنگ عطش نقش خیام است بیا            نقطه نقطه سخن از خشکی کام است بیا

بـرق چـشم تو و خشم تو برای دشمن            یا اخـا تـیـغ کـشـیـده ز نـیـام است بـیا


دیـر شد؛ کـرده‌ام از آمدنت قـطع امید            بی‌تو در چشم علی خواب حرام است بیا

خیز از جا و علم را تو برافراشته ساز            نام تو زمـزمـه و رمـز قـیـام است بیا

هـمـۀ اهـل حـرم تـشـنـۀ دیـدار تـوأنـد            تشنگی چیست لب خشک کدام است بیا

تو نـرو تا نـرود بـی‌تو اسـارت زینب            کوفـیان را زدن طفـل، مـرام است بیا

تا تو باشی به حسین تو هجومی نبرند            خنجـر سنگـدلِ شـمـر به نـام است بیا

تا علم خورد زمین گفت حسین با حسرت            بعد از این زینب من راهی شام است بیا

هـمه گـفـتـند بیا در حـرم و گـفـتی تو            یـا اخـا کـار ابا لـفـضل تـمـام است بیا

ای خداوند ادب، خالـق غـیرت، عباس            لشگـر کـوفـه فـراسـوی امـام است بیا

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : مهدی علی قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ساقی بریز باده که فصل شراب شد            بر ما مـدال نـوکـریت انـتـساب شد

مسلم پس از نگـاه کـریـمانۀ تو بود            در خانۀ عـلی به گـدایی حساب شد


دستت جدا شده که بگیری تو از کرم            دست کسی که در به درِ بوتراب شد

وقـتـی شنـیـد امّ بـنـین قـصـۀ تو را            ازماجرای دست تو قلبش کباب شد

رفـتی کـنـار آب ولـی تـشـنـه آمدی            از غـصه قـلب آب برای تو آب شد

یابن عـلی، شبـیه پـدر این محاسنـت            با ضربه‌ای به خون سر تو خضاب شد

تیر سه شعبه‌ای که به جسم تو زد عدو            بعد از تو سهم حنجر طفل رباب شد

بی تو درون شام بـلا لفظ خـارجی            بر خـاندان پـاک پیـمبـر خطاب شد

ای تکـیه گـاه زینب کـبری بیا ببین            خواهر چگونه وارد بزم شراب شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا سلمان پیش از به دنیا آمدن حضرت عباس مرید امیرالمومنین بود لذا کلمۀ مسلم جایگزین گردید که دارای ایهام و به دو معنایی « مسلم بن عقیل» و « مسلمان» می باشد.

سلمان پس از نگاه کـریمانۀ تو بود            در خانۀ عـلی به گـدایی حساب شد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدزیرا موضوع تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است

تیر سه شعبه‌ای که به چشم تو زد عدو            بعد از تو سهم حنجر طفل رباب شد

بیت زیر به دلیل عدم رعایت توصیه های علما و مراجع و عدم رعایت شأن اهل بیت در مصرع دوم حذف شد

وقتی ز روی اسب فتادی تو بر زمین            دشمن به فکر غارت و کشف حجاب شد

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : محمد علی مجاهدی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دیـده‌ام در کـربـلای دسـت تـو            عـالـمـی را مـبـتـلای دست تو

کربـلا اینـقـدر شیـدایی نداشت            بی‌تو و بی مـاجـرای دست تو


علقمه در علـقـمه تـکـثـیـر شد            مـوج پـژواک صدای دست تو

دیـدم از آغـاز پـایـانی نـداشت            قـصۀ خـونگـریه‌های دست تو

چشم من با گریه می‌بندد دخیل            بر ضریـح با صفـای دست تو

هر که با دست تو دارد عالمی            من که می‌میرم برای دست تو

تا همیشه دست تو مشکل گشاست            ای خدا مشکل گشای دست تو

اوفـتـاد از پـا امــام عــاشـقـان            تا که خالی دیـد جای دست تو

آب پاکی روی دست آب ریخت            ای به قـربـان صفای دست تو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد

خم شد و برداشت و با احترام            بوسه زد بر پاره‌های دست تو

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس

شاعر : سعید کمیجانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

ترک به روی لبت از خجـالت افـتاده            و رد نـیـزه به روی کـمـانـت افـتـاده

پس از نیامدن و چند لحظه تاخـیرت            درون خـیـمـه رقـیـه به لـکـنت افتاده


تو آبـروی حـرم بودی ای دلاور من            ببـین چگونه حـرم از صلابت افـتاده

بگو چگونه تورا در بغـل بگـیرم من            چـقـدر؛ نـیـزه به قـصد اهـانت افتاده

به من بگو تو برادر فقط همین یکبار            که چـند ساعت دیگـر حسیـنت افتاده

صدای هـلـهـلـه می‌آید از سپـاه یـزید            ببـیـن حسیـن تو از استـقـامـت افـتاده

ترک به روی لبت از خجـالت افـتاده            و رد نـیـزه بـه روی کـمـانـت افـتاده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد

عـلـم بـدوش حـرم ای امیـر علقـمه‌ام            چگـونه  نـیـزه به جـان دهـانت افتاده

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن و مغایرت با روایت های تاریخی حذف شد؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج یات و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

سرت زمان شهادت به چادر خـاکـی            سرم درون تـنـور از جـسارت افتاده

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : بهنام فرشی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آه از آن دم خیمه‌ها در اضطراب افتاده بود           حـضرت سـقـا کـنـار نهـر آب افتاده بود

هم امیـد تشنـگـان هم قـوّتِ قـلب حـسین           هـم تــمـامِ آرزوهای  ربـاب افـتـاده بـود


تا زمین خورد آن شغالانِ فـراری آمدند           شیر بی‌پـنجه ولی روی تراب افتاده بود

امتزاج خاک و خون در صورتش معلوم کرد           پـای سـقـا گـویـیا بـنـد رکـاب افـتاده بود

سرور خوبان عالم تا شنید ادرک اخاک           آمد آنجـایی که پـور بوتـراب افـتاده بود

اتـفـاقـی نـادر و بـیـگـانـه با عـلـم نجـوم           مــاه روی زانــوان آفــتـاب افـتـاده بـود

در تمام مـدت سی سال و انـدی نـوکری           بار دوم بود پیش او به خواب افتاده بود

دست‌ها تک تک تیمّم کرد صورت هم جدا           از شکوه سجده، در سجده ثواب افتاده بود

قدِّ رعنا،روی اسب و یک تنِ بی‌تکیه گاه           عـلت اینهـا بود ایـنـگـونه خـراب افـتاده

چیست اسباب شفاعت بر غلامان حسین!           عالمی در این سوال امّا جواب افتاده بود

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

پُـر از گـره شده کـارم گره گـشا افتاد            عـلـیِ در نـجـفـم بـیـن کــربــلا افـتـاد

چه زخمها به تنش بود و باز ناله نکرد            به فکر غربت من بود و بی‌صدا افتاد


تمام هوش و حواسش به خیمه بود و به مشک            کسی شکست پرش را و بی هوا افتاد

چنان عمود به فرق سرش اصابت کرد            که استـخـوان سـر او به چـند جا افتاد

بلند مرتـبه شاهی قـدش خـمیـده شد و            بـلـنـد مـرتـبـه سـردار زیــر پـا افـتـاد

بـرادرم که صـدا کرد خـوب فـهـمـیدم            به دست بـوسـی زهـرا رسیـد تا افـتاد

خـبـر رسیـد کـه امـنـیـت حـرم رفـتـه            خـبـر رسیـد زنـی بین خـیـمـه‌ها افـتاد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چون عطش را مدار ابالفضل است            روضـۀ روزه دار اباالـفـضل است
بـا هــمـان مَـشـک خــالـی و پــاره            ســاقی روزگـار ابـا الـفـضـل است


ذکـر مـا تـا بـه صبـح، یـا عـلـی و            بــینِ لـیـل و نهار ابا الـفـضل است
سـورۀ فـجـر مـا شـده ست حـسیـن            سـورۀ إنـفـِطـار ابـا الـفـضـل اسـت
در مـــواســات و در وفــــا و ادب            اوّلْ آمــوزگــار ابـا الـفـضـل اسـت
نـه فـقـط ما که مـاه معـتـرف است            مـاهِ شـبـهـای تـار ابا الـفـضل است
از ازل بــوده اسـت پـــا بـــر جـــا            تـا ابـد بـرقـرار، ابـا الـفـضل اسـت
پــیــشِ زهـــرا بـــرای أمّ بــنــیــن            مـایــۀ افــتـخــار ابا الـفـضـل اسـت
هـمـه بـعـد از ظـهــور مـی‌بــیـنـنـد            که عـلـمـدارِ یـار اباالـفـضـل اسـت
عَــضـُدِالـحَـیْـدر اسـت یـعــنـی کـه            دست پـروردگـار اباالـفـضـل است
قـوس ابــرویِ او بـه مـا فـهـمــانـد            الگــوی ذوالـفـقـار ابا الفـضل است
سَــرو افـتـاده‌ای که بـر تـن اوست            زخم بیش از هـزار ابا الفضل است
آنـکــه بــاریـده تــیــر بــر ســر او            از یـمـیـن و یـسـار اباالفـضل است
بـر جـبـیـن حـسیـن حـک شـده کـه            عـلّـت انـکـسـار ابـا الـفـضـل اسـت

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت عباس علیه السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

در بیـن این شب ها شب تو فرق دارد            چون بیـن ما اصلاً تـب تو فـرق دارد

از پرچمی که روی دوشت فخر میکرد            مـعـلـوم شـد که منـصب تو فرق دارد


مـثـل عـلـی مـرد خــدا؛ مـرد دعـایـی            در سجـده یـارب یـارب تو فرق دارد

عـباسیـون را به بصیـرت می‌شنـاسند            آقــا اصــول مـکــتـب تـو فــرق دارد

تو پـیـر عـشقی میـر عـشاق الحـسینی            بـا کـل عــالـم مـذهـب تـو فــرق دارد

با دست دادن عـشق را اثـبـات کردی            طــرز بـیــان مـطـلـب تـو فـرق دارد

وقتی که زانـو میزنی در پـای محـمل            یـعـنـی رکــاب زیـنـب تـو فـرق دارد

در دست هایت آب بود اما نـخـوردی            از تـشـنـگـی زخـم لـب تو فـرق دارد

وقـتی به تو آقا به نـفسی انت را گفت            در آسمـان جبـرئیل فـوراً مرحبا گفت

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت عباس علیه السلام

شاعر : محمدرضا سلیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای بسته به دست تو دل پیر و جوان‌ها            ای آنکه فرا رفته‌ای از شرح و بیان‌ها

تا عـطـر تو آمـد غـزلـم بـال در آورد            آزاد شـد از قـیـد زمـان‌ها و مـکـان‌ها


می رفت فرات از عطش عشق بمیرد            بخشید نـگـاه تو به خـونش جـریـان‌ها

مست تو فقط خیمۀ بی آب نبوده است            از دست تو مستند همه مرثیه خوان‌ها

مشک تو که افـتاد دل فـاطـمه لـرزید            خاک همه عـالم به سر تیر و کـمان‌ها

این گوشه عمو آب شد، آن گوشه سکینه            این بـیت چه بایـد بـکـند در غـم آن‌ها

ای هر چه امان نامه ببیـنید و بسوزید            این دست رد اوست بر این گونه امان‌ها

: امتیاز

شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم            دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم

قــبـل از آنی كــه بـرادر بـرسـد بـالـیـنش            پدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم


به سـرش بـود بـیـایــد به سـرش ام بنـین            عوضش فاطمه آمد به سرش ریخت به هم

كِتـف ها را كـه تكان داد، حسیـن افتـاد و            دست بگذاشت به رویِ كمرش، ریخت به هم

خواست تا خیمه رساند، بغلش كرد، ولی            مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم

نـه فقط ضرب عمـود آمـد و ابـرو وا شد            خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم

تیـر بـود و تبـر و دِشـنه، ولـی مـادر دید            تیر از سینه كه ردّ شد، جگرش ریخت به هم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر علاوه بر اینکه ارتباط معنایی منطقی بین دو مصرع وجود ندارد در شأن اهل بیت هم نیست لذا حذف شد.

تا كه از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشك            كیـسویِ دختركِ منتظـرش، ریخت به هم

قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست ضمنا موضوع دو بیت بعدی نیز مستند و صحیح نیست لذا ابیات زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تیـر را با سرِ زانـوش كشیـد از چشـمش            حیف از آن چشم، كه مژگانِ ترش ریخت به هم

خواهرش خورد زمین، مادرِاصغر غش كرد            او كه افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم

بـه سـرِ نیـزه ز پهـلو سرش آویـزان بود            آه بـا سنگ زدند و گـذرش ریخت به هم

بیت زیر به جهت انطباق با مقاتل معتبر تغییر داده شد؛ ضمن عرض احترام به شاعرانی که اینگونه اشعاری میسرایند و دعا و آرزوی قبولی این طاعات آنها به درگاه حضرت سیدالشهدا ؛ به نظر ما اینگونه اشعار که بطور خیلی مکشوف و نامناسب مطالبی را مطرح می کنند مغایر توصیه های مراجع و علما مبنی بر پرهیز از خواند روضه های سخت و مکشوف است و توصیه میکنیم از خواندن آنها در مجالس خوداری شود

تیـر بـود و تبـر و دِشـنه، ولـی مـادر دید            نیزه از سینه كه ردّ شد، جگرش ریخت به هم

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پرچمت افتاد و این قصه توانم را گـرفت            جسم پر خون تو نــور دیدگــانم را گرفت

دست بی رحمی میانِ ابروانت را شکافت            با عـمودت بر زمین زد آسمانم را گرفت


کاسه ها از دست ها افتاد یک یک بر زمین            مشک افتــاد و امیــد کـودکــانم را گرفت

اربــاً اربا دیــدن اکبــر امــانــم را بُــرید            قطعه قطعه دیـدن عباس جــانم را گرفت

ای الــهی بـشـکـنـد دست حکیم ابن طفیل            کاین چنین از من علمدار جوانم را گرفت

تا که خواباندم عمود خیـمه ات را بر زمین            ترس از سیـلی وجود دختــرانم را گرفت

قبل از این سمت حرم دشمن نگاه چپ نکرد           وای بر زینب که دشمن پاسبانم را گرفت

ای بــرادر دشمن تو با گــرفتــن از منـت           اذن مـرکب تاختن بر استخـوانم را گرفت

بی برادر ماندن آخر حـاصلش این میشود           نیزه خوردم بی هوا و خون دهانم را گرفت

گوشه ای از نیزۀ دشمن لبــم را پاره کرد           گوشه ای از نیزه، دندان و زبانم را گرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند نیست بیت زیر تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پرچمت افتاد و این قصه توانم را گـرفت            چشم پر خون تو نــور دیدگــانم را گرفت

با توجه به توصیه علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه ای سخت توصیه میشود از خواندن ابیاتی همچون ابیات زیر در مجالس تا حد امکان خوداری شود

بی برادر ماندن آخر حـاصلش این میشود           نیزه خوردم بی هوا و خون دهانم را گرفت

گوشه ای از نیزۀ دشمن لبــم را پاره کرد           گوشه ای از نیزه، دندان و زبانم را گرفت

شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

برادری به زمین بود و بال و پَـر میزد            برادری به سرش بود و هِی به سر میزد

برادری به زمین از لبش جگر میریخت            برادری به ســرش ناله از جگــر میـزد


چــقــدر بر بــدنش جــای تیــر پـیــدا بــود            کنــار هلهـلــه ها دست بر کــمر میــزد

دو دست در بغل و یادِ مــادرش میکرد            دوباره حرف در و چوبِ شعله ور میزد

خبر رسید به زیـنب و بعد از آن خاتون            گره به معجــرِ طفلانِ بی خبــر میــزد

کمی ز ساقۀهر تیر از دو سـو پیداست            کسی که بغض علی داشت تا به پَر میزد

امیــد اهل حــرم بــود؛ زآن جهت باشد            اگـر حسین نشستــه به روی سـر میزد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر ابیات اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین ابیات زیر کنید.

برادری به زمین از لبش جگر میریخت            برادری به ســرش داد از جگــر میـزد

چقدرچین و چروک است رویِ این صورت            کنــار هلهـلــه ها دست بر کــمر میــزد

برای خــاطر هشتاد و چهار خــانم بود            اگـر حسین نشستــه به روی سـر میزد

بیت زیر علاوه بر اینکه دارای ایراد محتوایی است و در شأن اهل بیت نیز نمی باشد هیچ ارتباط معنایی هم بین دو مصرع وجود ندارد لذا تغییر داده شد.

رشیــد بــودنِ او کــار دست زیـنب داد            گره به معجــرِ طفلانِ بی خبــر میــزد

موضوع تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده و مستند نیست لذا بیت زیر حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کشید تیر به زانــو و چشمهایش ریخت            سه شعبه زخم خودش را عمیق تر میزد

شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : جعفر منصوری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

بــا ادب آمـد بـه نــزد پـیــر عـشـق            گفـت کی فـرمـانـروا و مـیر عشـق
رخـصـتـم ده تـا سـوی مـیـدان روم            امــر
فــرمـا کـز پـی فــرمـان روم


بـــاز کـن از پــای مـن زنـجـیـر را            تـا بـکـی زنـجــیـر بــایـد شـیـر را
گفت شاهش کای به امرت انس و جان            قــطـرۀ آبــی اگــر بـسـتــه بـجــان
عـزم جـنگ ای شیر لخـتی دیر
کن            فـکــر حـال کـودک بـی شـیـر کـن
چـون سپـند از
مجمـرهـستـی جهـید            آه سـردی از دل پُـر خـون کــشیـد
زد به
قـلب لـشـکـر آنگـه بـا شتـاب            رانـد یکـسـر تــا کـنــار شــــط آب
خشک مشک خویش را سیراب کرد            کف ز
سـوز تـشـنگـی در آب کـرد
خواسـت تا نـوشـد از آن آب زلا ل            یــادش آمـد زان خـدیـو ذوالـجـلال
گفت ای عـبــاس کــو شــرط ادب؟            آب می نـوشـی و
شاهت تشنـه لب؟
از شـریـعه رانـد سـوی خـیـمـه
گـاه            کــوفـیــان گــشـتـنـد او را سـد راه
بـر کـشـیـد او ذوالـفــقــار حـیـدری            زد بـر آن قـــوم یـهـود خــیــبـری
برق تـیغـش شد زماهـی تـا بـه مـاه            روز دشـمـن کـرد بر
کوهـی سـیاه
روبهان از ضـرب تیغـش در
فـرار            شـیـر را از دل شده صبـر و قرار
سی هزارش یک طرف او یک
تنـه            زد بـه لشکــر میــسـره بر میـمـره
همچـــو دریـا آمـده لـشکــر بجـوش            خشمگین آن شیـردرجوش خروش
از نهـیـب سـم اسب آن پـهـن دشـت            شد زمین شش؛ آسمان گردید دشت
خـود تـو گـفـتی رسـتخـیـز
عـام شد            روز کـوفـی تـیـره تـر از شـام شـد
شـیـر حـق گردیــده گـرم کـار زار            آمــدش در یــاد؛ آن فـــرمـان یــار
کاینچـنـیـن گفت آن خـدیو مستطاب            جنگ و کین بگذار رو از بهـر
آب
دست او شـد بـستـه از فــرمان پـیر            روبهـان گـشـتـند آن گه شـیـر
گیـر
نـا جـوانمـردی بــرو شـد از کمیـن            از یــدالله زاده شـــد قــطـع یـمـیــن
خـون ز دست نـازنـینـش می چکـید            او لب ازغـیرت به دنـدان می
گزید
دست داد و در دلـش کی بــاک بود            غــرق عـشـق زاده لــولا ک بـــود
شد سیه دستی برون زآن گیر
و دار            قـطع شد زآن شیر دل؛ دست یسار

هردو دسـت خویش چون افـتاده دید            عــاشــقــانـه نـالـه از دل بـرکـشیـد
گفت رو ای دست که بی تـو خوشم            مــن ســمــنــدر وار انــدر آتــشــم
عــاشـقــی بــایــد ز مـن آمــوخـتـن            دست دادن عشــــق یار انـدوختــن
در رهت ای عشق بی دستی خوش است            باتن بی دست سـرمستی خوش است
گفــت با آن قـوم دون آن شـیــر دل            ره دهـیـدم آخــر
ای قـــول مُـضـل
تـا بـرم در خـیمه گه این مشک آب            کـز عطش طفلان شه گـشته کباب
زین عمـل مـرهـون احـسـانـم کـنـید            در عــوض خود تـیـر
بـارانم کـنـید
چــمـشــۀ چـشـم مـرا نـاوک زنـیــد            خود از این یک مشک دل را بر کنید
تیــرها کز شَصت دشمـن می پـریـد            جمله را به جان شیـریـن می
خـرید
آنــقــدر بــاریــد بــر او تـیـر تـیــز            چشـم مشک آور بجانش اشک
ریز
ریخت آب مشک یک سر روی خاک            تابش از تـن بُرد جسم چـاک چاک
ســورۀ تــــوحــیـد آمـد بـــر زمـیـن            از فـراز عـرش رب
الـعــالــمــیـن
چونکه عهد خود به پایان برد پـاک            گفت باشـــه یا اخـــا ادرک
اخا ک
شـــاه دین همچـون عـقـاب تیـز پـر            سـوی او
بـشتـافت بـشکـستـه کـمر
بیـش از این منـصوریا گر دم زنـی            آتــش انــدر
هـسـتـی عــالــم زنــی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

صد هزارش یکطرف او یک تنــه            زد بـه لشکــر میــسـره بر میـمـره